(خبر مهم: خبر گزاری مهر: کمک از ملت ایران ) مادری که برای سلامتی دخترش تومورخود را فراموش کرد

این وبلاگ فقط برای کمک به این کودک معصوم و بیمار و همچنین به مادر فداکارش ایجاد شده

(خبر مهم: خبر گزاری مهر: کمک از ملت ایران ) مادری که برای سلامتی دخترش تومورخود را فراموش کرد

این وبلاگ فقط برای کمک به این کودک معصوم و بیمار و همچنین به مادر فداکارش ایجاد شده

مادر نازنین زهرا: حاضرم جانم را بدهم دخترم درمان شود

خبر امروز خبرگزاری ایسنا:

-----------------------------------------------------------------

http://media.isna.ir/content/23507.jpg/4



چشم‌هایت را ببند، حالا تصور کن تصویر مادری را که بیقرار سلامت فرزندش، هر صبح به امیدی چشم باز می‌کند و شب هنگام با تمام نه! شنیدنها، باز امیدوار به محبت بی انتهای خداوندی به امید فردایی بهتر، چشم بر تنگناها و مشکلاتی که در ایجاد هیچکدامشان نقشی نداشته است، می بندد.


به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه فارس، صورتش پژمرده اندوهی درونی است و لبخندهایش زهرخندی است به دنیایی که بی فرزند یک لحظه آن را هم نمی خواهد، فرزندی که تمام چهارسال زندگی اش با درد همراه بود و بوی بیمارستان و اتاق عمل و دارو، فرزندی که مادر دعای هر روز شبش، شفای او است و بس.


نازنین زهرا، حالا چهارمین سال زندگی اش را تجربه می کند و سلامتی که در گرو سلام همه خوبان ایران است، همه آنها که دستشان به گشودن گره، عادت کرده و نیکی شان را در دجله می اندازند بی آنکه در اندیشه باز پس گرفتن ذره ای از همه نیکی ها در بیابان‌های این دنیا باشند.


نازنین زهرا تنها چند روزی وقت دارد تا به سلامت لبخندی دوباره بزند، دخترکی که هیچ دخالتی در بیماریش نداشته، دخترکی که چشم‌های نگران مادر و پدر و همه آنها که دوستش دارند، پی دری است از درهای رحمت الهی، تا گشوده شود و آنان را با همه مناعت طبعی که دارند، به سوی خود فرا بخواند!


مادر نازنین زهرا می گوید: 10 ماه داشت که فهمیدیم هیپوفیزش(غده رشد) مشکل دارد، یعنی 10 ماه بی قراری می کرد، شب و روز گریه و گریه، چه شب و روزهایی که من و پدرش همراه او گریستیم تا یک پزشک عمومی، یکی از شاگردان پرفسور ..... فهمید ممکن است علت گریه‌ها چه باشد.


اشک‌هایش را با پشت دست می گیرد، قبل از آنکه روی گونه‌ها بلغزند و ادامه می دهد: نمی خواهم از گذشته بگویم که هر روزش یادآور سختی های بسیاری است، روزهایی که آرام و قرارمان نبود و البته یادمان نمی‌رود همه خوبی‌های خوبانی که در تمام آن روزها همراهمان بودند، خصوصاً خبرنگاران و عکاسانی که آمدند و واسطه‌ای شدند تا دخترم امروز را هم ببیند.

مادر نازنین زهرا، می گوید: مادر می‌فهمد که من چه کشیده‌ام، اینکه فرزندت بیمار باشد، چه دردی به جانت می افتد، اینکه بخواهی و نتوانی، مستاصل بشوی و ... باز هم بغض، باز هم خاطراتی که یادآوردنشان هم سخت است، باز هم دانه‌های اشکی که آرام از گوشه چشم جاری می شوند و ...


او می گوید: اولین کلمه‌ای که نازنین زهرا به خوبی یاد گرفت، مامان درد! بود، دردی که در این چهارسال بارها و بارها همه ما را به گریه انداخته است، دردی که حاضرم جانم را بدهم و دخترم را رها کند.


حالا سکوت تحریریه ایسنا را پر کرده، کلمه‌ها در کام مانده‌اند، سخت است حتی دلداری دادن، سخت است حرف زدن، امیدوار کردن، سخت است دیدن نازنین زهرای کوچک که دلش می‌خواهد بچگی کند، بازی کند بی آنکه دردی داشته باشد، مثل هزاران هزار کودک دیگری که در این جهان هستند و ...


مادر نازنین زهرا می‌گوید: صادق عابدین را هرجا باشد دعا می‌کنم، هر بار سرنماز، هر وقت نگام به نگاه دخترم قفل می شود، دعایش می کنم، من از همه جا رانده و مانده وقتی دردهایم را برایش گفتم، همه را خواست و نامه نوشت و کاری کرد که وزارت بهداشت متقبل هزینه عمل دوم جراحی که نزدیک به ..... میلیون تومان بود و نمی توانستیم از عهده اش بربیاییم.


او ادامه می دهد، حالا چند روزی مهلت داریم که این عمل را انجام دهیم اگرنه همه رشته‌ها پنبه می شود، هزینه جراحی را رایگان کرده‌اند اما دخترکم باید بعد از آن تا 6 ماه آمپول گاماگلوبولین تزریق کند، روزی دو آمپول که هزینه آن نزدیک به 300 میلیون تومان است!!

به یاد فرمایش مقام معظم رهبری می افتم که تاکید داشتند کاری کنیم بیماران جز تحمل درد و مشکلات بیماری، نباید مجبور به تحمل درد دیگری باشند.


می پرسم مگر دارو بیمه نیست؟


می گوید: تحریم هستیم، اصلاً وارد نمی شود، هیچ جا نیست جز در بازار سیاه، داروخانه‌ها ندارند اما در خیابان انوری شیراز هست، همه هم می دانند، می دانند که قیمت واقعی آن در انگلیس خیلی که باشد 200 یا سیصد هزار تومان است اما به ایران که می رسد می شود 6 تا 7 میلیون تومان!! چون قاچاق است و همه کس هم نمی توانند آن را بیاورند، باید در شرایط خاص حمل شود، نمی دانم، شرایطی که درجه خاصی است و ...


می پرسم: سراغ دانشگاه، خیریه‌ها، ... جایی، کسی، سازمانی، رفته‌اید؟


تلخ می خندد و می گوید: همه جا، هرجا که فکر کنید اما جواب‌ها یک کلمه است؛ نداریم، نمی توانیم، حتی امدادگران عاشورا و شخص سردار صفوی نامه نوشتند و تلفن کردند به فردی در شیراز، پای تلفن چشم چشم گفت اما بعد که گوشی را گذاشت به ما گفت کاری ازما بر نمی آید، آنقدر بود که سردار هم ناراحت شد و ...


نفس‌ها در سینه حبس شده، باران پشت شیشه آهنگی ملایم را ساز کرده، روزهای محرم به نیمه راه رسیده، حرفی نیست، چه بپرسیم، از چه، مدارک نازنین زهرا روی میز تحریریه ردیف شده است با نوشته‌هایی به لاتین و نامه‌هایی به فارسی، توصیه و تاکید، و نامه هایی که انجام عمل بدون پرداخت هزینه را قبول کرده‌اند و حال چند روزی به پایان این تاریخ مانده است و اگر بگذرد، امیدی نا امید خواهد شد.


حالا چشم‌ها را ببندیم، تصویر کنیم چهره مادری را که رنج کودکش را می‌داند و دست‌هایش از یاری باز مانده‌اند، دست‌هایی که آنقدر مناعت طبع داشته‌اند که پیش هیچ کس و ناکس دراز نشود.


تصور کنیم پاهای خسته‌ای که صاحب آن همه راه‌های قانونی را رفته، همه درهایی که برای تابلوهای بالای آن روزانه ده‌ها تبلیغ می شود را دق الباب کرده و امروز راهی برایش نمانده و مستاصل است و چشم به آسمان دوخته و رحمتی که نورش بر دل‌های خیران و نیکوکاران بارها تابیده است.


به گزارش ایسنا، نازنین زهرا امروز نیاز به همراهی همه ما ایرانیانی دارد که همیشه همراه دلهای سوخته بوده‌ایم، دستگیر دستهای خالی انسان‌های باشرف و شرافتی که ذره‌ای از انسانیت پا پس و پیش نگذاشته‌اند و اکنون در عرصه امتحان الهی، آزمایشی سخت را می گذرانند.


مادر نازنین زهرا هزینه‌های مادری را بیش از خیلی‌ها پرداخته، از درمان بیماری مغزی اش صرف نظر کرده و رنج زندان را به جان خریده تا شاید روزی را ببیند که کودکش دیگر از درد گریه نکند، از دنیا و زیبایی‌هایش چشم پوشیده و روز و شب همراه و شانه به شانه همسرش کار کرده تا هزینه‌های میلیونی درمان دردهای دخترش را تامین کند، به امید روزی که دیگر کلمه درد را از زبان نازنین زهرا نشنود!


به گزارش ایسنا، نازنین زهرا یکی از خیل بیمارانی است که تحریم‌های ناجوانمردانه، بلای جانشان شده است، انسان‌هایی که هزینه‌های سرسام آور درمان، به یکباره زندگی آرامشان را طوفانی کرده و همه چیزشان را بر باد داده است.


امروز نازنین زهرا، نیاز به همراهی همه ایران دارد، همه ایرانیانی که نشان داده‌اند در هنگامه سختی، همراه هستند و هیچ‌گاه دست یاری هیچ نیازمندی را رد نکرده اند.

به دلیل درخواست مکرر مخاطبان و هم وطنان عزیز برای کمک به این کودک بیمار، شماره کارت بانک ملت مربوط به پدر نازنین زهرا به نام رسول مرادی 610433721763202 می‌باشد.


خبرگزاری ایسنا
چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲ 
http://www.isna.ir/fa/news/920829182...�م-دخترم
__________________

خواهش میکنم همه کمک کنند و دعا برای سلامتی:هزینه آمپول های نازنین زهرا روزی 7 میلیون تومان است

خواهش میکنم همه کمک کنند و دعا برای سلامتی:هزینه آمپول های نازنین زهرا روزی 7 میلیون تومان است


آرمان: وقتی مادر باشی حاضری همه نوع فداکاری را انجام دهی تا خانواده ات در آرامش زندگی کنند، حتی حاضری تومور مغزی خودت را نادیده بگیری تا بتوانی هزینه درمان بیماری فرزندت تامین شود. 

وقتی مادر باشی با تمام توان برای فرزندت که دوستش داری زحمت می‌کشی و فداکاری می‌کنی، همین است که مهر مادری را هیچ جایگزینی نیست جز مهر پروردگار.مادر که باشی و دستت از دارایی‌های دنیا کوتاه، وقتی می‌گویند در سرت تومور داری، آن را نادیده می‌گیری تا اندک پول باقیمانده را خرج درمان دخترت کنی.

داستان زندگی مادر نازنین زهرا نیز اینگونه است، مادر شیرازی که برای درمان فرزند بیمارش همه نوع فداکاری می‌کند، پول قرض می‌کند، تومور مغزش را فراموش می‌کند تا بتواند فقط گوشه‌ای از بیماری نازنین زهرا را درمان کند.

مادر 29 ساله نازنین زهرا داستان زندگی خودش را چنین شرح می‌دهد: هفت سال است که ازدواج کرده و صاحب یک فرزند دختر سه ساله به نام نازنین زهرا هستم. چندی پیش متوجه بیماری دخترم شدیم، او از ناحیه غدد هیپوفیز مبتلا به بیماری بود.

مادر نازنین زهرا ادامه می‌دهد: وضع مالی خوبی نداشتیم به همین خاطر منزلمان را در یکی از شهرستانهای استان فارس فروختیم اما بازهم هزینه‌های درمان نازنین زهرا بیشتر از پول منزلمان می‌شد.به هر دری که زدیم نتوانستیم مابقی هزینه‌های درمان را تامین کنیم به همین خاطر مجبور شدیم مبلغ مورد نیازمان را از شخصی قرض بگیریم.با پولی که تامین کرده بودیم سال گذشته نازنین زهرا در یکی از مراکز درمانی تهران بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.اما این همه ماجرا نبود، پزشکان عمل را تا حدودی با موفقیت پشت سرگذاشتند اما متوجه بیماری‌های دیگری از ناحیه حنجره و پای نازنین زهرا شدند.اما دیگر پولی برای ادامه درمان برای این مادر نمانده بود، پدر خانواده هم که در یکی از موسسات نگهبان است با حقوق ماهیانه 450 هزار تومان توان تامین مخارج زندگی را ندارد چه رسد به هزینه‌های سرسام آور پزشکی.

مادر نازنین زهرا می‌گوید: برای بیماری غدد هیپوفیز، پزشکان تجویز کردند که با تزریق آمپول‌های مختلفی باید روند درمان تکمیل شود اما از پس هزینه‌های آمپول‌ها که ماهیانه به میلیون‌ها تومان می‌رسید نشدیم.

داستان به همین جا ختم نشد، مادر نازنین زهرا نیز در این بین به تومور مغزی دچار شد.مادر نازنین زهرا می‌گوید: وقتی پزشکان متوجه شدند تومور مغزی دارم هیچ تلاشی برای درمان خودم نکردم، اصلا تومور را فراموش کردم، نمی‌خواستم حتی یک ریال از پولها را برای درمان خودم خرج کنم، فقط می‌خواستم نازنین زهرا درمانش را کامل کند و در عین حال مشکلات دیگری که پزشکان تشخیص داده بودند را نیز باید درمان می‌کردم.مادر نازنین زهرا به معنای واقعی کلمه تمام زندگیش را وقف فرزندش کرد تا بتواند بازهم صدای خنده‌های نازنین زهرا را در خانه بشنود، حتی اگر خودش تومور داشته باشد و حتی اگر به خاطر چک برگشتی به زندان بیفتد.

نازنین زهرا باید 6 ماه آمپول گاماگلوبولین تزریق کند، تا بتواند سلامت کامل خود را به دست آورد. روزی دو آمپول که روزی 7 میلیون تومان که نزدیک به 300 میلیون تومان می‌شود! 

هموطنانی که قصد کمک برای بهبود و رفع مشکلات این مادر فداکار دارند می‌توانند کمک‌های خود را به شماره حساب بانک ملت به نام رسول مرادی واریز کنند.شماره حساب بانک ملت: 6104337217638202 به نام رسول مرادی پدر نازنین زهرا. شماره تلفن مادر نازنین زهرا مرادی:09354641937.

بهشت آسان به زیر پای مادران نرفته


اینجا مادری است که نامش در کتاب‌ها نیامده
کد خبر: 92060502736
سه‌شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲ - ۰۰:۱۵


ویکتور هوگو سال‌ها پیش در «بینوایانش» زنی را به ادبیات جهان معرفی کرد که به خاطر دخترش موهای سر و دندان‌هایش را فروخت، زنی که امروزه نماد فداکاری‌ مادران اروپایی شده و بسیاری حداقل در کودکی برای اقدام فداکارانه‌اش اشک‌ها ریخته‌اند.
اما امروز 
خبرگزاری ایسنا، قصد معرفی زنی را دارد که نه موی سر و دندان که آبرو و جانش را خرج دختر خردسالش کرده، زنی ایرانی ساکن استان فارس که وجودش را نه از قلم نویسنده‌ای بزرگ که از ذات مادری‌اش گرفته است.
این مادر 29 ساله دارای دختری خردسال به نام «نازنین زهرا»ست، دختری که از همان بدو تولد دارای مشکلاتی در غده هیپوفیز بود و به گفته پزشکان می‌بایست حتما تحت عمل جراحی قرار می‌گرفت تا بهبود پیدا کند.
این مادر، درباره 
جزئیات ماجرا به خبرنگار «حوادث» ایسنا می‌گوید: در دی ماه سال 87، نازنین زهرا متولد شد و از همان زمان به شدت گریه می‌کرد و چندین بار او را نزد پزشک عمومی بردیم تا این که آنها ما را به پزشک غدد ارجاع دادند.
وی ادامه می‌دهد: پس از مراجعه به پزشک غدد مشخص شد، رگ‌های غده هیپوفیز دخترم روی هم قرار گرفته و تنها با عمل جراحی حل می‌شود که به همین منظور نزد پزشکان متخصصان و مطرح این حوزه رفته و مشکل را با آنان مطرح کردم.
مادر نازنین زهرا با بیان اینکه پزشکان به ما گفتند که یا فرزندمان خوب می‌شود یا در عمل جراحی جان خود را از دست می‌دهد، ‌اظهار کرد: سرانجام پس از مشورت‌های فراوان، عمل جراحی را انتخاب کرده و «نازنین زهرا» در حالی که کمتر از یکسال سن داشت در بیمارستان امام‌خمینی تهران به مدت 18 ساعت تحت عمل جراحی قرار گرفت.
وی با بیان اینکه بیمه داشته و عمده هزینه‌های عمل از سوی این سازمان پرداخت شد، گفت: متاسفانه پزشکان به ما نگفته بودند که پس از انجام عمل جراحی هزینه‌های دیگری نیز برای مداوای نازنین زهرا وجود دارد که به عنوان مثال تنها باید تا 40 روز پس از عمل روزانه دو آمپول گاماگلوبین به زهرا تزریق می‌شد.
مادر نازنین زهرا هزینه تقریبی که روزانه برای آمپول‌ها پرداخت می‌شد را رقمی قریب به سه میلیون و 400 هزار تومان اعلام کرد و افزود: متاسفانه این آمپول‌ها ربطی به بیمارستان نداشت و جزو خدمات بیمه نیز محسوب نمی‌شد و با توجه به اینکه تزریق این آمپول سیستم‌های حفاظتی دخترم را تامین می‌کرد، مجبور شدیم با فروش خانه‌مان و سخت‌ترین شرایط این آمپول‌ها را تا 40 روز به نازنین زهرا تزریق کنیم.
وی با بیان اینکه پس از 40 روز پزشکان به ما اعلام کردند که تا پنج سالگی نازنین زهرا باید ماهانه دو عدد از این آمپول‌ها به وی تزریق شود، خاطر نشان کرد: در سال چهار آمپول دولتی گاماگلوبین از سوی هلال‌احمر در اختیار ما قرار گرفت و مابقی آن را خودمان باید با قیمت آزاد تهیه می‌کردیم.
تحریم‌ها، بلای جان نازنین زهرا

وی که شاید بیش از هر فرد دیگری از اعمال تحریم‌های دارویی علیه کشورمان متضرر شده است، به ایسنا گفت: با آغاز تحریم‌ها، قیمت آمپول‌ها به هفت میلیون تومان رسید و با توجه به اینکه می‌بایست تا پنج‌سالگی حتما این آمپول‌ها به وی تزریق می‌شد، مجبور شدم برای تامین هزینه‌ها و نجات جان دخترم، پول نزولی بگیرم.
دریافت پول نزول و ناتوانی این زن در بازپرداخت به موقع آن سبب شد تا فرد شاکی نسبت به جلب وی اقدام کند. موضوعی که مادر نازنین زهرا در تشریح آن می‌گوید: چاره‌ دیگری برای تامین هزینه‌های درمان دخترم نداشتم و متاسفانه علی‌رغم پیگیری‌های مختلف، کمکی نیز از سوی دستگاه‌ها و نهادهای مربوط به ما نشد تا اینکه مجبور شدم 22 میلیون تومان را از فردی نزول گرفته و پس از یکسال 35 میلیون تومان به وی پرداخت کنم. اما پس از گذشت این زمان و در حالی که امکان بازپرداخت وجه برایم وجود نداشت، آن فرد از من شکایت کرده و حکم جلبم را گرفت.
مادر نازنین زهرا با بغضی که در صدایش پیداست، ادامه می‌دهد: زمانی که برای دستگیری من آمدند و سردی دستبند را در دستانم احساس کردم، دچار سکته شده و به بیمارستان منتقل شدم.
وی افزود: با همکاری استانداری چندین بار از زندان مرخصی گرفتم، اما در روزهایی که در زندان بودم، نازنین زهرا نزد خانواده همسرم یا مادر خودم بود.
مادر نازنین زهرا از تومور مغزی نیز رنج می‌برد و درباره آن به ایسنا می‌گوید: برای درمان خودم هیچ کاری انجام ندادم، چرا که در حال حاضر تنها هزینه‌های درمان دخترم ماهانه در حدود هشت میلیون تومان است که اگر بنا باشد هزینه‌های درمان من نیز به آن اضافه شود، این رقم به بیش از 10 میلیون تومان می‌رسد.
وی ادامه می‌دهد: به همین دلیل با توجه به اینکه هزینه‌های شیمی‌ درمانی بالا بوده و درمان خودم نیز بیش از سه میلیون تومان هزینه دربر دارد، از روند درمان خود منصرف شده‌ام و تمام درآمد خود و همسرم را صرف درمان نازنین زهرا کرده‌ایم.
این زن به ناراحتی قلبی که پس از زندانی شدن برایش پیش آمد نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: باید تحت عمل باز قلب نیز قرار بگیرم اما واقعیت این است که دلم می‌خواهد تا زمانی که زنده هستم به فکر سلامتی نازنین زهرا باشم و علاقه‌ای ندارم در شرایطی که درمان دخترم با مشکلات مالی روبروست، برای درمان خودم اقدام می‌کنم.
وی درباره وضعیت فعلی درمان دخترش نیز می‌گوید: نازنین زهرا پس از پنج سالگی باید تحت دو عمل جراحی کف پا و حنجره قرار بگیرد، چرا که در حال حاضر امکان تکلم چندان برایش مقدور نیست و کلمات را به شکل نامفهوم و بریده بریده بیان می‌کند.

این زن با اشاره به تاخیری که در مصرف آمپول‌ها برای دخترش پیش آمد، می‌گوید: پس از تاخیری هفت ماهه، در حال حاضر سه دوره است که موفق شدیم با کمک خیران، آمپول‌ها را به نازنین زهرا تزریق کنیم، اما همچنان برای تامین هزینه‌های دوره‌های بعدی درمان با مشکل روبرو هستیم.

وی درباره عوارض تزریق نکردن این آمپول و عدم تکمیل دوره‌های درمان نیز خاطر نشان کرد: زمانی که مصرف داروها و تزریق آمپول‌ها به تاخیر می‌افتد، دست و پای نازنین زهرا دچار درد شدیدی می‌شود به طوری که در طول شبانه‌روز فریاد می‌زند «مامان درد!»
در این بخش از مصاحبه مادر نازنین زهرا با بغضی که در صدایش موج می‌زند، می‌گوید: طفلک دخترم کلمه درد را خوب یاد گرفته است.
وی درباره درآمد خود و خانواده‌اش نیز می‌افزاید: ماهانه بیش از هشت میلیون تومان هزینه‌های درمان نازنین زهرا است و این در حالی است که درآمد من و همسرم روی هم به سختی به دو میلیون تومان می‌رسد.
این مادر درباره شغل خودش نیز اظهارکرد: در خانه ترشی درست می‌کنم و آن را به دیگران می‌فروشم تا شاید بتوانم پولی را برای تامین هزینه‌های درمانی دخترم پس‌انداز کنم.
وی از استانداری فارس به خاطر همکاری و همراهی‌هایی که طی این مدت با او و دخترش داشته، قدردانی می‌کند و می‌گوید: متاسفانه کمکی از سوی سازمان‌ها به ما نشد و تنها پس از نامه‌نگاری‌های فراوان از سوی استانداری، کمیته امداد یک میلیون تومان وام بلاعوض در اختیار قرار داد.
به گزارش ایسنا، اینها سرنوشت مادری بود که بی‌توجه به جان خود، تمام زندگی و جوانی‌اش را صرف بهبود دخترش کرده و امروز نیازمند یاری ایرانیان است تا با کمک آنان، هزینه‌های درمان دخترش را تامین کند.



هموطنانی که قصد کمک برای بهبود و رفع مشکلات این مادر فداکار دارند می‌توانند کمک‌های خود را به شماره حساب بانک ملت به نام رسول مرادی واریز کنند.شماره حساب بانک ملت: 6104337217638202 به نام رسول مرادی پدر نازنین زهرا. شماره تلفن مادر نازنین زهرا مرادی:09354641937.

پ.ن: کسانی که می‌خوان اینترنتی واریز کنند می‌تونند با شماره شبای زیر و از طریق پایا واریز نمایند:
IR920170000000336567124009
به نام نازنین زهرا مرادی

-----------------------------------------------

(خبر مهم: خبر گزاری مهر: کمک از ملت ایران ) مادری که برای سلامتی دخترش تومورخود را فراموش کرد

(خبر مهم: خبر گزاری مهر: کمک از ملت ایران ) مادری که برای سلامتی دخترش تومورخود را فراموش کرد

(خبر مهم: خبر گزاری مهر: کمک از ملت ایران ) مادری که برای سلامتی دخترش تومورخود را فراموش کرد/ میله های زندان پاداش فداکاری مادر 29 ساله ...


مادری که برای سلامتی دخترش تومورخود را فراموش کرد/ میله های زندان پاداش فداکاری مادر 29 ساله

مادر که باشی و دستت از دارایی های دنیا کوتاه، وقتی می گویند در سرت تومور داری، آن را نادیده می گیری تا اندک پول باقیمانده را خرج درمان دخترت کنی.
اما دیگر پولی برای ادامه درمان برای این مادر نمانده بود، پدر خانواده هم که در یکی از موسسات نگهبان است با حقوق ماهیانه 450 هزار تومان توان تامین مخارج زندگی را ندارد چه رسد به هزینه های سرسام آور پزشکی.
شماره تلفن مادر نازنین زهرا مرادی:09354641937

وقتی مادر باشی حاضری همه نوع فداکاری را انجام دهی تا خانواده ات در آرامش زندگی کنند، حتی حاضری تومور مغزی خودت را نادیده بگیری تا بتوانی هزینه درمان بیماری فرزندت تامین شود.

به گزارش خبرنگار مهر در شیراز، وقتی مادر باشی با تمام توان برای فرزندت که دوستش داری زحمت می کشی و فداکاری می کنی، همین است که مهر مادری را هیچ جایگزینی نیست جز مهر پروردگار.

داستان زندگی مادر نازنین زهرا نیز اینگونه است، مادر شیرازی که برای درمان فرزند بیمارش همه نوع فداکاری می کند، پول قرض می کند، تومور مغزشی اش را فراموش می کند تا بتواند فقط گوشه ای از بیماری نازنین زهرا را درمان کند.

مادر 29 ساله نازنین زهرا داستان زندگی خودش را در گفتگو با خبرنگار مهر چنین شرح می دهد: هفت سال است که ازدواج کرده و صاحب یک فرزند دختر سه ساله به نام نازنین زهرا هستم. چندی پیش متوجه بیماری دخترم شدیم، او از ناحیه غدد هیپوفیز مبتلا به بیماری بود.

مادر نازنین زهرا ادامه می دهد: وضع مالی خوبی نداشتیم به همین خاطر منزلمان را در یکی از شهرستانهای استان فارس فروختیم اما بازهم هزینه های درمان نازنین زهرا بیشتر از پول منزلمان میشد.

به هر دری که زدیم نتوانستیم مابقی هزینه های درمان را تامین کنیم به همین خاطر مجبور شدیم مبلغ مورد نیازمان را از شخصی قرض بگیریم.

با پولی که تامین کرده بودیم سال گذشته نازنین زهرا در یکی از مراکز درمانی تهران بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

اما این همه ماجرا نبود، پزشکان عمل را تا حدودی با موفقیت پشت سرگذاشتند اما متوجه بیماریهای دیگری از ناحیه حنجره و پای نازنین زهرا شدند.


مادر نازنین زهرا می گوید: برای بیماری غدد هیپوفیز، پزشکان تجویز کردند که با تزریق آمپولهای مختلفی باید روند درمان تکمیل شود اما از پس هزینه های آمپولها که ماهیانه به میلیون ها تومان می رسید نشدیم.

از طرفی باید سر موعد مقرر 35 میلیون تومان پولی را که برای درمان قرض کرده بودیم پس می دادیم اما از عهده آن هم بر نیامدم و چکهایم برگشت خورد و دادگاه نیز حکم به زندان من داد.

داستان به همین جا ختم نشد، مادر نازنین زهرا نیز در این بین به تومور مغزی دچار شد.

مادر نازنین زهرا می گوید: وقتی پزشکان متوجه شدند تومور مغزی دارم هیچ تلاشی برای درمان خودم نکردم ، اصلا تومور را فراموش کردم، نمی خواستم حتی یک ریال از پولها را برای درمان خودم خرج کنم، فقط می خواستم نازنین زهرا درمانش را کامل کند و در عین حال مشکلات دیگری که پزشکان تشخیص داده بودند را نیز باید درمان می کردم.

مادر نازنین زهرا به معنای واقعی کلمه تمام زندگیش را وقف فرزندش کرد تا بتواند بازهم صدای خنده های نازنین زهرا را در خانه بشنود، حتی اگر خودش تومور داشته باشد و حتی اگر به خاطر چک برگشتی به زندان بیافتد.

مسئولان زندان از حال و روز مادر نازنین زهرا اطلاع دارند و به او مرخصی می دهند تا از فرزندش نگهداری کند اما روزهای مرخصی از زندان نیز رو به پایان است و او مانده و روزهای مبهم پیش رو.

هموطنانی که قصد کمک برای بهبود و رفع مشکلات این مادر فداکار دارند می توانند کمکهای خود را به شماره حساب بانک ملی به نام نازنین زهرا مرادی واریز کنند.

شماره حساب بانک ملی: 0336567124009

گزارش: هژیر فتحی

مبدا: خبرگذاری مهر